top of page

 

 

پيش فرضها : پيش فرضها مراجع ارزشيابي و قضاوت شما در مورد هر موضوعي هستند . هر قدر دايره تجربيات و آگاهي شما وسيعتر باشد ، پيش فرضهاي مفصلتري در اختيار داريد . ان ال پي از يك ديدگاه ، علم طراحي و بازسازي پيش فرضهاست . به نحويكه پيش فرضها و مراجع ذهني منجر به تحليلهايي نيرومند و هدفدار شده و بعنوان بستري مناسب براي تحقق اهداف مورد استفاده قرار گيرند .

زياد مهم نيست ، دنبال صحت و سقم پيش فرضهاتون بگرديد . نيازي نيست تحليل كنيد آيا پيش فرض شما معتبره . مطابق با حقيقت و واقعيته يا نه تخيليه ، غيرواقعيه ، دو راز حقايق موجود هست . مهم اينه كه پيش فرض شما چه تاثيري در نگرشها و تصميم گيريهاتون داره ، شما رو به هدفتون نزديك ميكنه يا از اون دور . وقتي در اجراي تصميمي شكست مي خوريد و به بن بست مي رسيد، ممكنه پيش فرض شما كه عطف به آگاهي و تجربيات قبلي و دانسته هاي شما ميشه ، حكم كنه كه بي استعداد بوديد ، بي عرضه بوديد ، شانس نداشتيد ، شرايط مساعد نبود و يا ممكنه پيش فرض ديگه اي داشته باشيد كه بگه ، كافيه يه كم ديگه تلاش  كنيد ، كافيه كمي انعطاف به خرج بديد و مسيرتونو عوض كنيد ،‌كافيه دوباره امتحانش كنيد . اصلاً مهم نيست ارزيابي كنيد آيا پيش فرض مدل اول واقعي تره ،‌ بيشتر با حقيقت منطبقه ، منطقي تره يا پيش فرض دوم . مهم اينكه بدونيد كدوم پيش فرض تو حركت شما نقش سازنده و موثر رو بازي ميكنه و كدوم پيش فرض مخرب و بازدارنده . همه ما در برخورد با هر موضوعي آگاهانه يا ناآگاهانه مستقيم سراغ پيش فرضهامون ميريم ، پيش  فرضهايي كه با درجات مختلف و به سبب عوامل مختلف براي ما موجه و پذيرفته شدند ؛ اين تيپ آدمها معمولاً دروغگو و بدجنسند ، اهالي فلان شهر اكثراً خسيسند ، مواظب باش زياد تو چشم نرمي ، ‌اونهايي كه بدون پشتوانه ريسك مي كنند با سر به زمين مي‌خورند ، اجناس وطني همشون بنجلند ، اون فاميل چه مراسم هاي عروسي خسته كننده و  كسالت آوري دارند ،‌ وضع اقتصادي جامعه ما به اين سادگي درست بشو نيست . وام گرفتن از بانك باعث گرفتاري ميشه ، بهترين جا براي مسافرت شماله ، شنا تو استخر خيلي بهتر از درياست . شما چقدر پيش فرض تو مغزتون داريد . خيلي خيلي زياد . هر قدر تجربه و دانشتون بيشتر ، ‌پيش فرضهاتون بيشتر و مفصلتر . و هر پيش فرض يه درجه اعتباري براتون داره و تا يه حدي بهش ايمان داريد . باز هم تكرار مي كنم مهمتر از ارزيابي صحت و سقم پيش فرضها كاركرد و تاثير اونها در مورد موضوع حركت ماست . ان ال پي قصد داره يه طراحي و بازسازي مجدد روي پيش فرضهاي  ما داشته باشه و اونها رو جهت بده و تاثير گذاريش روي ما رو كنترل كنه . و به اين منظور يه فيلتر قدرتمند سر راه پيش فرضهاي ما قرار ميده تا بجاي اينكه پيش فرضها سد و مانع حركت ما بشند باعث تاثير مثبت و سازنده روي مسير تحقق اهداف ما بشند . ان ال پي تاكيد مي كنه كه يك سري پيش فرضهاي پايداري و مبنا رو براي هميشه در ساختار ذهن ما جاري كنه ، پيش فرضهايي كه مي‌تونند ما رو جهت بدند و در مسير حركت هميشه ما رو حمايت و تقويت كنند . بعضي از اين پيش فرضها عبارتند از ؛ در درون شما منابع و نيروهاي لازم براي رسيدن به هدف وجود داره ، براي بهره برداري بايد با شايستگي اونها رو از درون خودتون استخراج كنيد ، هر نوع رفتاري منجر به نتيجه بخصوصي ميشه . پس علتهاي تكراري هميشه نتايج تكراري رو توليد مي كنند ، هر مفهومي به نام شكست نامفهومه ، ‌هر نتيجه مي تونه موفقيت كامل در اجراي يك فرآيند باشه و براي تغيير نتيجه بايد فرآيند مذكور رو عوض كرد ، هر نوع واكنش افراد به دليل نوع درك و استنباط اونها از اون موضوعه . پس واكنش بد به دنبال يك استنباط بد اتفاق مي افته . سيستم جسم و روح انسان ارتباط و تعامل تنگاتنگي با هم دارند و يك جسم سرحال و سالم شاداب ، صاحب روحي نيرومنده . شما هم كمي تفكر كنيد و از اين جور پيش فرضهاي موثر و نيرومند كه بايد در مركز فرماندهي ذهنمون مستقر كنيم ،‌ پيشنهاد بديد .

 

باور : پيش فرضهايي كه به صحت آنها ايمان بياوريم ، تبديل به باور مي شوند . باور همان تفكر و نگرش با اطميناني است كه نسبت به درست بودن يا نادرست بودن موضوعي داريد . باورها از قدرتمندترين قواي ذهني انسانها محسوب مي شوند .

 

خاطرات : تجربيات گذشته شما وابسته به نوع دركي كه از كيفيت زندگي داشته ايد ، نقاط مرجعي هستند كه براي انطباق گذاري و ارزشيابي تجربيات جديد مورد استفاده قرار مي گيرند .

 

ارزشها : ارزشها يا ضدارزشها معيارهاي اندازه گيري و ارزيابي شما براي ارزشگذاري مفاهيم هستند

 

عادتها :‌ مسيرهاي مشخص و تكرارپذير رفتاري را عادت مي گويند . هر رفتاري كه با تاكيد ، احساس و تكرار همراه شود ،‌ تبديل به عادت جاري خواهد شد . براي اقدام به رفتار نياز به اراده آگاهانه مي باشد ، اما وقوع عادات به شكل ناخودآگاه شكل مي گيرند .

باورها ، ارزشها ، خاطرات و عادتهاي ما تشكيل نظام بسيار نيرومند و تعيين كننده اي رو در ساختار ذهن ميدند كه ما از اين نظام بعنوان مركز كنترل و فرماندهي ذهن تعبير مي كنيم . تو اين مركز كنترل شگفت انگيز تمام واكنشهاي رفتاري ما ، شكل افكار ما و كيفيت احساسات ما طراحي و برنامه ريزي ميشه و اگه ما در برخورد با هر موضوعي شاهد افكار ، رفتار و احساسات متفاوتي هستيم ، اين توليد همين مركز فرماندهي هست . اين سه عامل يعني افكار ، احساسات و رفتار در واقع سه بعد اصلي شخصيت ما رو تشكيل ميدند . بنابراين واقعيت بسيار مهم و شگرف موجود خارق العاده اي به نام انسان اينه كه ، طراحي شخصيتش كاملاً برنامه ريزي شده و قابل تحليله و اين طراحي و اجرا متاثر از نوع باورها ، ارزشها ، عادتها ،‌ تجربيات و ذهنيات ما ، در مركز فرماندهي ذهن ما طبق الگو و الگوريتم خاصي انجام ميشه . پس همين الان كه تو صاحب شخصيت فعليت هستي ، اين شخصيت محصول پردازشهاي فعال در ذهن تو و مركز و فرماندهي توست ، اگر حرفهاي من هيجانزدت مي كنه ، تحريكت ميكنه و بهت نيرو و قدرت ميده و ميتونه تحولي رو تو زندگيت ايجاد كنه ، اين مربوط به شخصيت خود توست ، شخصيتي كه محصول پردازشهاي ذهني توست و اگه اين حرفها برات كسالت آوره و بدرد نخوره باز هم وابسته به شخصيت خودته وابسته به اينكه در مواجهه با اين مطالب چه پردازشهايي تو ذهنت جاري ميشه و چه عكس العمل رفتاري ، احساسي و فكري رو در تو ايجاد ميكنه . ان ال پي استراتژي فوق‌العاده‌اي براي دخالت آگاهانه در ساختار اين پردازشها ارائه ميده و با هوشمندي و نگرشي كاملاً تاثيرگذار سعي ميكنه در كمترين زمان و با كمترين هزينه ، تغييرات لازم رو در ساختن و شكل گيري شخصيت افراد بوجود بياره و اونها رو توانمندتر ،‌ موفقتر و شايسته تر كنه . و فراتر از اون ان ال پي اعتقاد داره در قاموس نظام هستي كيفيت و شكل زندگي حتماً متناسب با نوع و كيفيت شخصيت افراد براشون تدارك ديده ميشه و در معرض تجربشون قرار مي گيره . هر زندگي قانوناً هم شأن ، هم ظرفيت و درخور شخصيتي هست كه داره اون زندگي رو ، زندگي ميكنه .

 

تمركز : تمركز بر دو نوع است . تمركز آگاهانه و تمركز ناخودآگاه . تمركز آگاه جهت گيري و بسيج شدن تمام امكانات و ابزارهاي آگاهي خود بر روي يك موضوع خاص مي باشد و تمركز ناخودآگاه زماني اتفاق مي افته كه پهنه وسيع ناخودآگاه ذهن با دركي مستقل از شعور و آگاهي فرد ، فرآيندها و پردازشهايش را معطوف به موضوعي خاص مي نمايد . معمولاً تمركز ناخودآگاه قدرتمندتر و موثرتر از تمركز آگاهانه است .

بعنوان مثال زمانيكه توجه آگاهانه خود را براي فراگيري حين مطالعه متمركز مي نماييد ، از ابزار تمركز شعور آگاه خويش بهره مي بريد و هنگامي كه بي جهت احساس آشفتگي و سردرگمي مي كنيد ، ناخودآگاه شما بر روي  موضوعي آزاردهنده متمركز شده است .

تمركز آگاهانه همون تيز شدن ذهن يا بعبارت خودموني ، گير دادن آگاهانه به يك موضوع  ، مفهوم يا سوژه خاص هست . موقع ديدن تلويزيون اگه تمركز آگاهانمون رو خرج ديدن اون برنامه كنيم ، كاربرد آگاهانه ما نسبت به موضوعات ديگه اي كه در معرض تجربش هستيم محدودتر ميشه و هر چي تمركز ما روي موضوع اصلي بيشتر باشه ، بي توجهي ما نسبت به مسائل موازي كمتر خواهد شد . اينه كه مثلاً صدامون مي كنند يا باهامون حرف مي زنند ولي متوجه نمي‌شيم . اين محدوديت آگاهي ماست كه توان تمركزش محدوده و همزمان امكان تمركز كاملاً روي چند موضوع رو نداره . هر قدر ابزار آگاهي ما تيزتر باشه كارآمدتره . يعني هر قدر تمركز آگاهانه بيشتري روي يك موضوع داشته باشيم ، احاطه و تسلط ما روي اون موضوع بيشتره و بهتر مي تونيم ازش برداشت و بهره برداري كنيم . اما تمركز ناخودآگاه از جنس كاملاً متفاوتي است . عملكرد سيستم ناخودآگاه ذهن ما براي تمركز روي موضوعات كاملاً مستقل از شعور آگاهانه ماست . چه بسا ناخودآگاه به شدت متمركز روي موضوعي باشد و ما اثراتش را مشهود و مشخص ببينيم ولي در سطح آگاهي دركي از اين تمركز نداشته باشيم . خسته ايم ، كسليم ، افسرده ايم ، ناراحتيم ،‌ عصباني هستيم ، بي حوصله ايم ، ظاهراً هيچ اتفاقي برامون نيفتاده ، هيچ موضوع و دردسري ذهن ما رو بخودش مشغول نكرده ولي در واقع ناخودآگاه ما به شدت روي موضوع يا موضوعاتي ناهنجار و آزاردهنده متمركز شده و نتيجش همين وضعيت نامطلوب ماست . يا برعكس احساس نشاط و سرزندگي و انرژي مي كنيم در حاليكه ، اتفاق مهمي برامون نيفتاده اما ناخودآگاه ما روي موضوعي پرهيجان تمركز كرده . ممكنه همزمان آگاهي و ناخودآگاه ما روي دو تا موضوع كاملاً متفاوت و متضاد متمركز باشند ، اما هميشه تمركز ناخودآگاه قدرتمندتر و اثراتش غالبه . ما عموماً بدون دستيابي به مهارتهاي برتر كنترل و احاطه اي روي تمركز ناخودآگاهمون نداريم ولي تمركز آگاهانه مي تونه كاملاً تحت اختيار ما باشه . ضمير ناخودآگاه ما طوري طراحي شده كه تمركزش جهت گيري آگاهانه نداره و روي نفس موضوع متمركز ميشه. بسته به اينكه ديتاهاي ورودي به ناخودآگاه ما با چه كيفيتي ارسال بشند ، اين سيستم اتوماتيك و غيرهوشمند به همون شكل روي ماهيت موضوع تمركز ميكنه و كاري به جهت گيري آگاهانه ما نداره . وقتي ميگي «به فيل قرمز فكر نكن» ناخودآگاه ما دقيقاً فيل قرمز رو تجسم ميكنه وقتي به خودت ميگي بايد اين روز خسته كننده و كسالت بار و رنج آور رو فراموش كنم ، دقيقاً روي خستگيها ، كسالتها و رنجها متمركز ميشه و اگه بهش بگي من از بدبختي ها و شكستهام فرار مي كنم ، همچنان متوجه بدبختيها و شكستهاي توست پس بايد بگي و احساس كني كه من به دنبال خوشبختي هستم به جاي اونكه به خودت بگي بدبختيهام تموم شد ، تا ناخودآگاه روي خوشبختيها تمركز كنه . اين ساختار و خاصيت حيرت انگيز ناخودآگاه قدرتمند ماست و فرق بسيار مهم تمركز آگاهانه و ناخودآگاه دقيقاً همين جاست . و دوستان عزيز ازتون مي خوام به اين موضوع واقعاً مهم خوب دقت كنيد و به خاطر بسپاريد . تمركز ناخودآگاه هزاران بار قدرتمندتر از تمركز آگاهانه ست و خيلي مهمه ، خيلي خيلي مهمه بدونيد و كنترل كنيد ناخودآگاهتون روي چه موضوعات و مضاميني متمركز ميشه . تمركز ضمير ناخودآگاه شما ريشه بسياري از احساسات افكار و رفتاري هست كه ناخواسته بايد حضور اونها در شخصيتتون رو بپذيريد . دقيقاً به همين دليل جهت گيري تمام استراتژي هاي ان ال پي بر مبناي يك مثبت نگري جامع و كلي و همه جانبه است . وقتي هر موضوعي رو از زاويه مثبت نگاه كنيد و روي وجوه مثبت اون تمركز كنيد و به قول معروف هميشه نيمه پر ليوان رو ببينيد ، تمركز ناخودآگاه شما معطوف به عوامل مثبت و سازنده ميشه و بر عكس توجه به عوامل منفي باعث تمركز ناخودآگاه روي مسائل منفي خواهد شد .

در مورد تمركز آگاهانه ذهن توجه به دو تا نكته مهم ديگه هم ضروريه . براي بهره برداري موثرتر از ذهن بايد توجه كنيد ، ذهن ما در سطح آگاهيش گنجايش محدودي بر تمركز داره و موارد خارج از ظرفيتش را حذف مي كنه . ذهن انسان تو يه زمان واحد معمولاً‌ امكان تمركز روي 5 تا 9 موضوع مختلف رو داره و زمانيكه در معرض موضوعات بيشتري قرار بگيره ، اضافه ها رو حذف مي كنه . وقتي وارد فضاي جديدي ميشيم ، ذهن ما در‌آن واحد روي تعداد محدودي از المانهاي محيط تمركز مي كنه و مابقي داده ها به سطح آگاهي ما وارد نمي شند . پس براي بهره برداري بهتر از ظرفيت تمركز ذهن بهتره اين گزينش رو خودمون ، آگاهانه انجام بديم و روي موضوعاتي كه برامون مفيدتر و موثرترند ، متمركز بشيم . نكته مهم دوم اينكه ، تمركز ذهن چه در سطح آگاهي و چه در ضمير ناخودآگاه نسبت به نشانه ها ، استعاره ها ، نمادها و ديتاهاي مفهومي بهتر و سريعتر واكنش نشون ميده و تحريك ميشه تا اطلاعات مستقيم و بي واسطه . به همين دليله كه تابلوهاي راهنمايي رانندگي به جاي اينكه بنويسند ، خطر يا ورود ممنوع از نمادها استفاده مي‌كنند. با اطلاع از همين موضوع شما هم براي انتقال يك مفهوم به مخاطب هر قدر بيشتر از كنايه  ها ، نشانه ها و استعاره ها و  تمثيلها استفاده كنيد ، تاثيرگذاري مطلوبتري براي برانگيختن تمركز مخاطب خواهيد داشت .

 

نشانگرها : نشانگرها عبارتند از حركات يا ژستها و تيپهاي رفتاري و شخصيتي كه نشان دهنده فرآيندهاي ذهني مورد استفاده فرد مي باشند . با استفاده از نشانه هاي مشهود در رفتار بيروني مي‌توان به پردازشهاي ذهني فرد پي برد .

 

مشاهده دقيق : با افزايش مهارتهاي مشاهده صحيح و دقت در كيفيت ظاهر و رفتار افراد ، مي توان تحليل مشخص و جهت داري از مفهوم رفتار او ارائه داد .

 

سنجش جزئيات : مشاهده جزئيات رفتار يك فرد و تفكيك شاخصهاي جزئي ظاهر عملكرد او مي تواند كمك شايسته اي به تحليل دقيق و مناسب رفتار و افكار و احساسات او را داشته باشد .

 

كيفيت حواس : افراد در استفاده از حواس پنجگانه خويش از كيفيتهاي مختلف و متفاوتي برخوردارند . كيفيت و طرز استفاده از ابزار بيان ، نوع گفتار ، شكل ابراز احساسات ، كيفيت شنيدن و نوع واكنشهاي جسمي در ارتباط مقوله هاي مختلف ، اطلاعات مهمي در ان ال پي براي تحليل فرد مي باشد .

يكي از محورهاي اصلي ان ال پي ، الگوسازي افراد به منظور تحليل شخصيت اونهاست و مبناي اين الگوسازي طرز استفاده افراد از حواس پنجگانه هست . اينكه افراد موقع حرف زدن ، نگاه كردن ، حركت دادن دستها و شكل واكنش اونها موقع شنيدن چه كيفيتي داره و چه شكلي داره ، مي تونه اطلاعات بسيار باارزش و ذيقيمتي رو براي شناسايي پشت پرده ذهن طرف مقابل و تيپ شخصيتي اون در اختيار ما ميذاره . و اين يكي از اصول اساسي ان ال پي هست كه من هم به صورت مشروحتر در دوره هاي پيشرفته ان ال پي استراتژيها و تكنيكهاشو خدمت شما بازگو خواهم كرد . بعنوان يك نمونه ساده براي درك بهتر اين موضوع ، مثلاً تند حرف زدن يك فرد مي تونه نشونه بصري بودنش باشه و اينكه حس بينايي او فعالتر و تاثيرپذيرتره و او انساني بيرون گراست يا برعكس كندصحبت كردن مي تونه دليل لمسي بودن و درونگرا بودنش باشه و يا اينكه آدمي احساساتي هست . و يا نوع واژه ها و تكيه كلامها و عباراتي كه فرد در صحبتهايش به كار ميبره مي تونه بعضي زواياي شخصيتش رو نشون بده . جالب اينه كه حتي از نوع نگاه يك فرد هم ميشه پي برد الان چه نوع پردازشي رو داره تو ذهنش انجام ميده و اينها تكنيكها و ابزارهاي موثر ان ال پي هست .

 

ديدگاه : ديدگاه عبارت است از نوع نگاه و نگرش فرد نسبت به يك موضوع خاص . وابسته به شكل فرآيندهاي ذهني ، ديدگاه افراد مختلف نسبت به موضوعي ثابت مي تواند كاملاً متفاوت باشد و به اين ترتيب درك انسانها از وقايع زندگي مختلف بوده و كاملاً برخاسته از نوع ديدگاه افراد است .

تغيير موقعيتهاي ادراكي : همانطور كه زواياي ديد مختلفي را مي توان به هنگام در نظر گرفتن يك وضعيت اتخاذ نمود ، موقعيتهاي ادراكي بي شماري نسبت به موضوعي واحد وجود دارد . تغيير موقعيت ادراكي يعني توانايي و مهارت نگرش از زاويه اي متفاوت از حالت فعلي و دگرگوني درك استنباط از يك موضوع واحد .

اين جمله رو زياد شنيديد ، ديدتو نسبت به موضع عوض كن . واقعيت اينه كه اين جمله بسيار ساده و بديهي ، دنيايي از استراتژيها و تكنيكها و روشهاي بهبود رو در خودش جا داده . نوع واكنش ما ، نوع تفكرات  ما و شكل احساس ما نسبت به يك موضوع يا اتفاق ، بستگي به درك و استنباطي داره كه ما از اون موضوع داريم . اين درك و برداشت يك فرآيند ذهني هست كه بستگي به ساختار ذهن ما داره . و ما به اين فرآيند بسيار مهم ذهني ميگيم زاويه ديد ، نوع نگرش يا ديدگاه ما نسبت به اون موضوع . موقعي كه من با مفهومي يا اتفاقي برخورد مي كنم ، پردازشي در ذهن من انجام ميشه كه در اثر اين پردازش ، شاخصهاي شخصيتي من شامل افكار ، ‌رفتار و احساسات نسبت به اون موضوع خاص توليد ميشه . در حاليكه تو اگه با همون موضع برخورد كني فرآيند ديگه اي در ذهن تو انجام ميشه و شخصيت ديگه اي با ابعاد سه گانه افكار ، رفتار و احساسات در تو جلوه گر ميشه . اين شخصيتها وابسته به ساختار ذهن من و شماست . فرض كنيد با ديدن صحنه شيطنت و شلوغ بازي و سرخوشي چند تا جوون توي پارك من عصباني ميشم و نسبت به بي‌موالاتي و بي ادبي اونها اعتراض مي كنم ، در حاليكه ممكنه تو با ديدن اين صحنه ياد خاطرات خوش دوران نوجوونيت بيفتي و غرق شادي و لذت بشي . پس يكي از مباحث بسيار مهم و تعيين‌كننده در ان ال پي ورود به ساختار پردازشهاي ذهني هست . يعني بتونيم نوع زاويه ديدمون رو نسبت به يك موضوع بخوبي تحليل كنيم و فراتر از اون با يه استراتژي مناسب ، به نحوي موثر و هوشمندانه اون رو تغيير بديم و نوع درك و استنباطمون رو نسبت به يك موضوع عوض كنيم تا در نهايت شاهد بروز شخصيتي  موثرتر ،  قدرتمندتر ، آرامتر و موفق تر در وجود خودمون باشيم .

 

شرطي سازي : شرطي سازي يا شرطي شدن به مفهوم بروز يك واكنش شخصيتي ثابت ، نسبت به محركي خاص به طور ناخودآگاه است . در ساختار پردازشهاي ذهني انسان ، چنانچه فرآيندي به طور مكرر اتفاق بيفتد و به مرور زمان در برخورد با محركي خاص ، واكنش شخصيتي ثابتي شكل بگيرد ، ساختار واكنشي جسم و روح ما نسبت به اين فرآيند شرطي مي شود . به اين معنا كه در صورت مواجهه مجدد با همان محرك ، به طور ناخودآگاه واكنش مربوطه اتفاق خواهد افتاد .

 

شرطي شدن يكي از مفاهيم اصلي ان ال پي به شمار ميره كه با استفاده از اين فرآيند بسيار مهم ، ان ال پي تكنيكها و روشهاي موثر و كاربردي رو در اختيار ما ميذاره . بسياري از حالتهاي قدرتمند و موثر و كارآمد تو شخصيت ما با بهره گيري از اين روش به شكلي نيرومند و پايدار شكل مي گيره و مي تونه بي نياز از اراده آگاهانه ما تو نهادمون مستقر بشه . مي تونيم اون نوع رفتار يا اون احساس مطلوبي رو كه بهش احتياج داريم و در مواقع مهم بايد از خودمون بروز بديم با استفاده از اصل شرطي سازي بدست بياريم . از طرف ديگه خيلي از ناهنجاريهاي رفتاري و احساسات ناخوشايند كه گرفتارشيم و حريفش نمي شيم و نمي تونيم برطرفش كنيم بواسطه اين هست اون شرايط نامطلوب در وجود ما شرطي شده و برطرف كردن ساختارهاي شرطي شده در ذهن ما نياز به روشها و تكنيكهاي خاصي داره . بعنوان مثال اگه در مواقع مهم مثل سخنراني در جمع يا شركت در جلسات مهم يا ملاقات با مقام بالاتر احتياج به اعتماد به نفس بالايي داريم ، مي تونيم اين اعتماد به نفس رو در وجودمون نسبت به يك محرك خاص شرطي كنيم تا هر وقت بهش احتياج داشتيم ، بتونيم به سرعت سرشار از اعتماد به نفس بشيم . و يا اينكه اگه بعنوان مثال در مجادلات خونوادگي ناخودآگاه كنترلمون رو از دست ميديم و به سرعت عصبي مي شيم و رفتار ناخوشايندي ازمون سر ميزنه ، به اين خاطره كه اين شرايط احساسي ناهنجار نسبت به يك محرك خاص مثل پرخاشگري همسر شرطي شده و ما علي رغم اينكه تمام سعيمونو براي برطرف كردن اين عدم تعادل احساسي داريم ، زورمون نمي رسه ، چون اين ساختار ناهنجار در وجود ما شرطي شده و حمله به ساختارهاي شرطي شده نياز به اهتمام بيشتر و برخورد هوشمندانه تر و تكنيكي تري داره . ان ال پي با شناخت ساختار شرطي سازي ذهن ، روشها و تكنيكهاي موثري هم براي شرطي سازي مفيد و سازنده و هم براي برهم زدن ساختارهاي شرطي شده ناهنجار و مخرب در اختيار ما ميذاره ، تا بتونيم به نحوي موثر شخصيتمونو بهبود بديم .

 

ضمير ناخودآگاه : ذهن انسان مركز اصلي اجراي كليه پردازشهاي حياتي وجود اوست . پردازشهايي كه مسئوليت طراحي و كنترل كليه فرآيندها و واكنشهاي جسمي و روحي را بر عهده دارند و دربرگيرنده هر نوع فعل و انفعاليست كه در وجود انسان رخ مي دهد و ماهيت او را تعريف مي كند . ذهن انسان از دو لايه تشكيل شده ؛ لايه بسيار كوچكتر و محدودتر آگاهي و پهنه وسيع و نامحدود ناخودآگاه او .

مفهومي كه از آن به عنوان ضمير ناخودآگاه ياد مي كنيم ، شامل بازه بسيار گسترده و عظيمي است كه در آن انبوه پردازشهاي گوناگون به منظور تنظيم  و كنترل ميليونها فرآيند تامين كننده حيات جسمي و روحي رواني انسان شكل مي گيرد . فرآيندهايي كه بخش عمده آنها به طور ناخودآگاه و مستقل از درك آگاهانه ما همواره در حال طراحي و اجرا هستند .

ابركامپيوتر عظيم مركزي ، ‌پردازشگر بي نهايت دروني ، مركز فرماندهي جسم و روح ، مجراي اصلي ارتباط دروني انسان با نظام هستي ، منبع انرژي بي نهايت درون انسانها و پهنه بي نهايت شگفتيهاي درون انسان ، اينها عباراتي هستند كه مي تونيم از اونها براي توصيف مفهوم حيرت انگيز و بي نهايتي به نام ضمير ناخودآگاه انسان استفاده كنيم . ساختار پيچيده و شگفت انگيزي كه علوم امروزي با تمام پيشرفتهاش از درك عظمتش عاجز مونده و نگرشهاي عرفاني از اون بعنوان كانال ارتباط ملكوتي ما ياد مي كنند . با تمام اين حرفها اگه بخوايم از يه توصيف و مدلسازي ساده براي بيان ضمير ناخودآگاه استفاده كنيم ، بايد بگيم ، ما انسانها دو نوع پردازشگر يا دو نوع كامپيوتر در نهادمون مورد استفاده و بهره برداري قرار ميديم ، تا بتونيم ماهيت و ساختار پيچيده انسانيمون رو اجرا كنيم ، كامپيوتر اول كه به لايه سطحي ذهن ما اطلاق ميشه ، عبارتست از ذهن آگاه . كامپيوتر كوچك و ساده و پيش پا افتاده اي كه كاملاً تحت اختيار و كنترل ماست و روند پردازشها و جهت گيري فرآيندهاش كاملاً‌ تحت اختيار و مطابق با ارادة آگاهانه ماست . هر طور دوست داشته باشيم مي تونيم اون رو جهت بديم و نتايج مورد نياز رو ازش استخراج كنيم . به سبب سادگي رفتار اين پردازشگر ما كنترل و تسلط ذاتي و غيراكتسابي روي شعور آگاهمون داريم و به خاطر همين تسلط و كنترل ما انسانها رو موجودي مختار و داراي حق اختيار و انتخاب مي دونند . در حاليكه محصولات توليدي و نتايج اخذ شده از اين ميني كامپيوتر كوچك يعني آگاهي ما ،‌نتايجي سطحي ، ساده ، ناپايدار و نامطمئن هست و هر لحظه مي تونه دست خوش تغيير و نابودي بشه . ما به سادگي مي تونيم الان درباره موضوعي قضاوتي بكنيم و چند لحظه بعد با پردازشي دوباره ، پردازش قبليمون رو نقض كنيم و نتيجه قضاوت فعلي ما متضاد با قضاوت چند لحظه قبلمون باشه . اما كامپيوتر اصلي يا لايه دوم ذهن ما ، عبارتست از پردازشگر حيرت انگيز و عظيم ضمير ناخودآگاه ، كه برخلاف لايه اول ذهن ما ، ساختارش بسيار پيچيده ، دقيق و از پيش برنامه ريزي شده است و ما در حالت معمول كنترل و تسلط آگاهانه اي روي پردازشهاي اين ابركامپيوتر نداريم . بعبارتي پردازشگر عظيم ضمير ناخودآگاه ما تحت كنترل نرم افزارهايي ثابت، از پيش طراحي شده و غيرهوشمند هست . انبوه نرم افزارهاي متنوعي كه به طور مشترك در نهاد  تك تك ما وجود دارند و هر كدوم اگر فعال بشند و كدهاي لازم براي فعالسازيشون فراهم بشه ، نتيجه مخصوص خودشونو توليد مي كنند و اين فرآيند مستقل از فراست و اراده آگاهانه ماست . در ضمير ناخودآگاه همه ما ، نرم افزارهاي لازم براي اجراي هر فرآيندي وجود داره ، نرم‌افزارهايي كه اگه موثر و قدرتمند فعال بشند مي تونند از ما يك قاتل سنگدل بسازند يا ما رو تبديل به يك مصلح جهاني بكنند و اينكه چه نرم افزارهايي با چه كيفيتي در ناخودآگاه ما فعال ميشند ، تعريف كننده شخصيت فعلي ماست . بنابراين ويژگي ابركامپيوتر فوق العاده ضمير ناخودآگاه ما اينه كه اولاً اجراي فرآيندها و پردازشها در اون تحت اختيار و كنترل آگاهانه ما نيست و برخلاف سطح آگاهي ذهن ما ، تسلط و قدرت كنترل بي چون و چرايي بر روي اون نداريم و كنترلش مستلزم مهارتها و معرفتهايي خاص و برتر هست كه اكتسابي و قابل فراگيريه و با داشتن اين مهارت فوق العاده و اين قدرت جادويي ، يعني كنترل و برنامه ريزي ضمير ناخودآگاه از انساني ساده و معمولي به انساني برتر و قدرتمند تبديل مي شيم . ثانياً نتايج و خروجيهاي توليدي اين كامپيوتر قدرتمند كه نتيجه پردازشهاي مربوط به نرم افزارهاي ذهني هست ، درست برعكس ميني كامپيوتر شعور آگاه ما ، محصولاتي نيرومند ، پايدار و موثر و تعيين كننده است . محصولاتي كه براي وجود ما جزو احكام قطعي و يقيني و لازم الاجرا محسوب ميشند و در يك كلام تعريف كننده ماهيت واقعي ما هستند .

 

نرم افزارهاي ذهني : نرم افزارهاي ذهني مفهومي براي مدلسازي فرآيندها و پردازشهاي ذهني محسوب مي شوند . اين نرم افزارها سيرهاي مشخص و از پيش طرح ريزي شده اي هستند كه اجراي هر واكنش يعني تبديل علت به محصول از طريق آنها اجرا مي شود . نرم افزارهاي ذهني الگوها و الگوريتمهاي مشخص و تعريف شده اي دارند .

ذهن ما به شكل حيرت انگيزي در هر لحظه در حال فعاليته . در هر كسري از ثانيه ، ميليونها پردازش در ذهن ما انجام ميشه . تنها قسمت بسيار كوچكي از اين پردازشها در سطح آگاهي ما قابل درك و بخش عمده اون در سطح ناخودآگاه ما اتفاق مي افته كه براي ما محسوس و ملموس نيست و لازم هم نداريم كه از اين پردازش خبر داشته باشيم . پردازشي كه بايد نظم سيستم تنفسي يا عملكرد قلب و ساير اندامهاي حياتي ما رو تنظيم كنه . پردازشي كه باعث بروز حالت خوشحالي و شادي در ما ميشه . پردازشي كه ما رو غمگين و افسرده و يا عصباني و پرخاشگر  ميكنه . پردازشها تو هر موقعيت تصميمي رو براي  ما خلق مي كنند . ممكنه فكر كنيم اين پردازشها همينطوري و تصادفي و شانسي شكل مي گيرند ، اما واقعيت اينه كه روند اجراي اين پردازشها در ذهن تمام انسانها كاملاً قانونمند ، ‌قابل تحليل ، سازماندهي شده و طبق ساختار و الگوريتمهاي كاملاً مشخص و تعريف شده اي اجرا مي شند و هر كدوم مسيرها و متدهاي كاملاً مشخصي دارند كه ما اونها رو تحت عنوان نرم افزارهاي ذهني بيان مي كنيم . پس در پردازشگر مركزي يا ضمير ناخودآگاه ما ، هميشه نرم افزاري هست كه اگه كدهاي فعالساز ويژه اون ارسال بشه ، يعني علتها و زمينه هاي عملياتي شدنش فراهم بشه ، ما عصباني ميشيم ، ناراحت ميشيم ، افسرده ميشيم يا خوشحال ميشيم ، احساس قدرت و اعتماد به نفس مي كنيم و همينطور ميليونها نرم‌افزار در ذهن ما حاضر هستند كه در شرايط معمول بسياري از اونها غيرفعالند ، تعداديشون نيمه فعال و بخش كوچكي از اونها فعال ميشند و برآيند عملكرد اين مجموعه نرم افزارهاي ذهني در نهاد ماست كه شخصيت ما رو در هر لحظه و در هر موقعيت خلق ميكنه و شكل ميده .

 

شخصيت : شخصيت عبارتست از بالفعل شدن و جاري شدن پردازشهاي ذهني ، در نمادهاي دروني و بيروني وجود انسان . شخصيت هر فرد خروجي واكنشهاي ذهني اوست و شامل سه بعد افكار ، رفتار و احساسات مي باشد .

شخصيت يعني چه؟ ما در هر موقعيت و در هر لحظه مواجه ميشيم با يك موضوع با يك مفهوم با يك مسئله و در قبال اون موضوع ، مفهوم يا مسئله بايد ماهيت خودمونو ابراز كنيم و بعبارتي خودمونو نشون بديم و بيان كنيم . وقتي دوستمون تو چشممون نگاه ميكنه و دروغ شاخداري رو تحويلمون ميده ، يا وقتي راننده تاكسي كرايه اضافي رو از ما مي خواد ، يا وقتي ازتون درخواست ازدواج ميشه ، يا خبر بدنيا اومدن بچتونو ميدن يا خداي نكرده خبر فوت عزيزي رو ميشنويد ، يا يه فوتبال پرهيجان رو تماشا مي كنيد يا از خوردن غذاي لذيذي لذت مي بريد و با هر مفهوم و موضوعي كه تماس پيدا مي كنيد ، ناگزير بايد واكنش نشون بديد . حتي واكنش نشون ندادن و خنثي بودن هم يك جور واكنش هست و ما بايد تو هر لحظه خودمونو نمايش بديم ، ابراز بكنيم و تعريف كنيم و اين يعني جاري شدن شخصيت ما . شخصيتي كه در ما جلوه گر ميشه ، قراره چه حالتها و چه فعل و انفعالي رو نشون بده . ما هر موقع در معرض محركي قرار مي گيريم افكاري در ذهن ما خلق ميشه ،‌ احساسي وجود ما رو فرا مي گيره و رفتاري از ما بروز پيدا مي كنه كه معرفي كننده شخصيت ماست . پس مي تونيم شخصيت رو داراي ابعاد سه گانه افكار ، رفتار و احساسات بدونيم . اين محصول مهم يعني شخصيت ، مستقيم و بي واسطه توليد پردازشهاي ذهني ماست و اونطوركه نرم افزارهاي ذهني ما فعلي شدند و با كيفيتي كه فعال شدند و پردازشهاشونو انجام دادند، نتيجه اي رو توليد مي كنند و به عرصه زندگي ما عرضه مي كنند كه اسمش همون شخصيه و اين محصول قراره ما رو معرفي كنه و ماهيت ما رو تعريف كنه و نشون بده ما در نظام هستي كجا ايستاده ايم و نقشمون چيه .

تجسم اخلاق : واحدي در ذهن تمام انسانها ، وظيفه ساختن تصوير ذهني را بر عهده دارد به نام موتور تجسم . اين واحد براي هر مفهوم ، تصويري ذهني ارائه كرده و به بايگاني ذهن ارسال مي‌نمايد . تجسم اخلاق فرآيند بهره برداري موثر ، هدفدار و جهت گيري شده از موتور تجسم به منظور خلق كدهاي تصويري نيرومند و موثر محسوب مي شود .

ما براي هر مفهومي يك تصوير ذهني در اختيار داريم . تصويري كه محصول تجسم ذهن ماست . همه ما براي مفاهيمي مثل صبح زيبا ، شب آرام ، دريايي طوفاني و يا مفاهيم ذاتي مثل قدرت ، ترس ، خيانت ، اعتماد به نفس ، دروغ ، ايثار و امثال اون كدهاي تصويري بخصوصي رو در ذهنمون سراغ داريم . ما حتي براي هر فرد چه اونو ديده باشيم يا نديده باشيم يك كد تصويري بخصوص تو ذهنمون داريم . هر كدوم از ما كدهايي مخصوص در خودمون تو بايگاني ذهنمون داريم و قطعاً كدهاي تصويري ما با هم فرق مي كنه . بنابراين موتور جسم خلاق واحد حيرت انگيزي در ساختار ذهن ماست كه وظيفه داره براي تمام مفاهيم ادراكي ما كدسازي كنه . اما فرآيند تجسم خلاق يعني بهره برداري موثر و هدفدار از موتور تجسم و ساختن كدهاي تصويري موثر و نيرومند با كنترل و خلاقيت كاملاً هدفدار و به منظوري خاص . وقتي كه موفقيتي رو در آينده با خلاقيت تجسم مي كنيم ، يعني داريم كدهاي مورد نياز براي يك استراتژي و اجراي فرآيندي مهم رو تدارك مي بينيم . وقتي داريم از يه تجربه تلخ و دردناك كدهاي تصويري مطلوب و قابل تحمل مي سازيم ،‌ داريم براي يك فرايند بهبود و اصلاح يك سري كدهاي تصوير نيرومند و موثر خلق مي كنيم . فرآيند تجسم خلاق تكنيكي بسيار نيرومند و موثر هست كه در استراتژيهاي ان ال پي از اون استفاده بسيار زيادي شده . بسيار خوب دوستان و همراهان عزيز ، اينجا به انتهاي اين قسمت از كارگاه آموزشي رسيديم . كارگاه آموزشي آشنايي با اصول و مباني ان ال پي . در بخش بعدي به طور مختصر و فهرست وار به معرفي برخي از تكنيكها و روشهاي متداول ان ال پي خواهم پرداخت . همچنان همراه من باشيد .

در اين بخش به معرفي و ارائه برخي مدلها ، ساختارها و تكنيكهاي رايج و كاربردي ان ال پي خواهيم پرداخت . لازم به ذكر است : ارائه اين راهكارها كه به صورت فهرست وار تقديم شما مي‌گردد ، به منظور درك و بهتر از ساختار و منطق دانش ان ال پي است و الگوهاي كاربردي و تخصصي به طور كامل در دوره هاي پيشرفته ان ال پي ارائه خواهد شد .

 

سطوح نرولوژيك يا سطوح منطقي : اين مدل پايه اي ان ال پي بيان مي كنه ، انسانها در پنج سطح  و پنج جايگاه امكان تاثيرگذاري و اعمال تغييرات مورد نظرشون رو دارند . سطح اول محيط پيرامون زندگي هست . اعمال تغييرات تو اين سطح ساده و سهل الوصولتر هست و مي تونيم به سهولت با ايجاد بعضي تغييرات در چيدمان و كيفيت محيط زندگيمون ،‌ تغييراتي رو كه مورد پسند ماست ايجاد كنيم . مثلاً در فرآيند كاهش خون ساده ترين و راحت ترين شكل تغييرات ، تغييراتي هست كه در محيط زندگيمون مي تونيم ايجاد كنيم ، كافيه سبد خريدمون از سوپر ماركت رو تغيير بديم و يا موجودي يخچالمون رو كنترل كنيم و يا دقت بيشتري روي كيفيت طبخ مواد غذايي داشته باشيم . سطح دوم شكل و كيفيت رفتار ما هست . تو اين سطح بايد با دخالت آگاهانه سعي كنيم كيفيت و كميت رفتارمون رو تغيير بديم . مثلاً براي درمان ناهنجاري اخلاقي مثل خسيس بودن ، كافيه بيشتر خرج كنيم و راحت تر خرج كنيم و رفتار قبليمون رو اصلاح كنيم . سطح سوم سطح توانمنديهاي ماست . براي ايجاد تغييرات تو اين سطح بايد بتونيم مهارتهامونو ارتقاء بديم . بعضي از اين مهارتها كاملاً بيروني و قابل يادگيري هستند و بسياري از مهارتها رو هم بايد از درون خودمون استخراج كنيم . مثلاً براي موفقيت تو يه رشته ورزشي بايد تو سطح توانمنديهامون ، تغييراتي بديم ، مهارتهاي بيرونمون رو افزايش بديم ، پيش مربيهاي بهتري آموزش ببينيم ، بيشتر تمرين كنيم ، علمي تر و حساب شده تر تمرين كنيم و بريم سراغ آموزش تخصصهاي مورد نياز اون رشته ورزشي . همزمان بايد سراغ مهارتهاي درونيمون بريم و اونها رو تقويت كنيم . بايد اعتماد به نفس بيشتري داشته باشيم ، انگيزه بيشتري رو در خودمون بوجود بياريم ، تمركزمونو بهتر كنيم . سطح چهارم ، منطقه باورها و ارزشهاست . تغيير تو اين سطح يعني رفتن سراغ تغييراتي ريشه اي و ساختاري در نظام ارزشها و باورها و اينكه باورهاي مخرب و بازدارنده رو مثل نداشتن اعتماد به خويش و به قابليتها و تواناييها ، ‌منفي نگري ، احساس نياز به عوامل بيروني ، اعتقاد به شانس و امثال اون رو استحاله كنيم و باورهاي نيرومند و ارزشهاي سازنده رو مثل باور خود ، اعتقاد به هدف ، توكل به مبدأ هستي و خداوند ، اعتقاد به روح درستكاري و نقشش در موفقيت ما و امثال اون رو در نهادمون تقويت كنيم . و سرانجام سطح پنجم ، سطح هويت انساني ماست . اينكه چه شناختي از هويت و ماهيت خودمون داريم ، خودمونو چطور مي‌شناسيم ، چطور درك مي كنيم ، چطور تعريف كرديم و ازش چي مي خوايم و چه انتظاري داريم بسيار بسيار مهم و تعيين كننده است و البته تغيير و دگرگوني تو اين سطح ، ريشه اي ترين و عميق ترين شكل تغييرات هست .

در خصوص سطوح نرولوژيك يا سطوح منطقي توجه شما را به اين نكته كليدي جلب مي نماييم كه در سطوح اوليه ، اعمال تغييرات بسيار ساده تر و سريعتر اتفاق افتاده و امكانات و ابزار دگرگوني در اين سطوح همواره مهيا و فراهم مي باشد . اما هر قدر به سمت سطوح بالاتر ميل مي‌كنيم ، اين تغييرات سخت تر ، كندتر و دشوارتر ، شكل مي گيرد . همچنين بايد  توجه داشت ، تغييرات در سطوح اوليه علي رغم سادگي و سهولت ، غالباً سطحي تر و كم اثرتر از سطوح متعالي‌تر مي باشد و خصوصاً اگر تغييرات در سطوح نازل در تضاد و تعارض با قوانين جاري و حاكم در سطوح نرولوژيك متعالي باشد ، كم تاثير و شايد كاملاً بي تاثير جلوه گر شود . و در آخر ، آگاهي از اين موضوع بسيار حائز اهميت است ، اعمال تغييرات در هر سطح بر سطوح ديگر كاملاً تاثيرگذار بوده و تغييراتي كه در سطوح عالي تر اعمال شوند ، اثرات قطعي و پايداري در سطوح نازلتر خواهند داشت  .

 

تكنيك تغيير قالب : در اين تكنيك براي درك موثرتر ، قالبهاي ثابت و سنتي هميشگي پردازش ذهني نسبت به يك موضوع را ترك كرده و آگاهانه پردازش جديدي را براي درك موثرتر از همان موضوع انجام مي دهيم . اين تغيير قالب لزوماً بايد همراه با بهبود نگرش نسبت به آن موضوع باشد . بعنوان مثال ، قالب پردازش ذهني هنگام بروز سرماخوردگي در ما معمولاً شامل دركي از دردسر ، بيماري ، خستگي ، كسالت و ناراحتي در ذهن ماست ، در حاليكه مي توان با تغيير قالب برداشتي متفاوت از همان موضوع را ارائه داد . دركي از يك فرصت ، استراحت ، مطالعه و رسيدگي به كارهاي عقب افتاده .

تكنيك بعدي كه خدمتتون معرفي مي كنم ، تكنيك جانكينگ هست . اين تكنيك بيان مي كند كه وقتي درگير يك فرآيند بزرگ شديد ، موضوعي كه ابعاد گستردش گيج و سردرگمتون  كرده و شما براي تحليل و تسلط روي اون دچار مشكل شديد ، اون رو به بخشهاي كوچكتر و جزئي تر تقسيم كنيد تا قابل كنترل تر بشه . فرض كنيد قراره درباره موضوعي كتابي رو منتشر كنيم و الان گيج و سردرگميم كه از كجا شروع كنيم و چطور كارو تموم كنيم . بهتره اين عمل رو به فرآيندهاي كوچكتر و جزئي تر تقسيم كنيم . مثلاً يك قسمتش جمع آوري منابع هست . يكيش سازماندهي ترتيب ارائه مطالب ، ديگري نوشتنه ،‌ بعد ويراستاري ، بخش ديگه طراحي جلد و چاپ و توزيع و ساير مسائل . خوب حالا با جزئي كردن فعاليت ، بهتر مي تونيم اون رو كنترل كنيم ، مي دونيم از كجا بايد شروع كنيم ، چطور زمانبندي كنيم ، چه امكاناتي رو تهيه كنيم ، از چه كمكهايي استفاده كنيم و چطور كارمونو به انجام برسونيم ، يا اينكه كاملاً عكس موضوع ، زمانيكه در انبوه جزئيات و بخشهاي مختلف گيج و سردرگميم ، با تمام وجود ، با تمام انرژي كار مي كنيم ولي كار جلو نمي ره و ما گرفتار پراكنده كاري و نداشتن تمركز مناسب هستيم ، تكنيك جانكينگ اينجا بيان ميكنه ، جزئيات رو بايد در قالب يك كليت واحد سازماندهي كرد و براي تمركز قوا و جهت گيري مناسب نيروها ، بهتره تمركز ما روي اصل و كل موضوع باشه تا روي جزئيات مختلف و با يكجانگري و تمركزگرايي مي تونيم به نحوي شايسته قوامونو سازماندهي كنيم .

 

تكنيك انكودينگ يا شرطي سازي : با استفاده از اين روش نيرومند و بسيار موثر ، فرد واكنشهاي برتر و قدرتمند خويش را با محركي خاص مرتبط كرده و به اصطلاح شرطي مي سازد و با اين روش در مواقع مورد نياز راهي سريع و مطمئن براي تحريك واكنشهاي مناسب را در اختيار دارد .

 

فرآيند شرطي شدن ، يكي از واقعيتهاي كليدي ساختار وجودي ما انسانهاست . معني و مفهومش اينه كه بسياري از حالتها و واكنشهاي جسمي و روحي ما به اين دليل اتفاق مي افته كه ما نسبت به يك محرك دروني يا بيروني شرطي شديم . زمانيكه يك فرآيند رفتاري يا احساسي در وجود ما به واسطه برخورد با يك محرك پيش مياد و اين موضوع بارها و بارها براي ما تكرار ميشه و با تمركز و احساس تكرار ميشه ، ‌ما نسبت به اين موضوع شرطي ميشيم . يعني در صورت برخورد  دوباره با همون محرك ، ناخودآگاه و كاملاً اتوماتيك و بدون تصميم و اراده همون وضعيت براي ما پيش مياد و معمولاً اين واكنشهاي شرطي شده اونقدر نيرومند و پايدارند كه ما توان مقابله مستقيم با اونها رو نداريم . غروب جمعه ها دلمون مي گيره ، چون به مرور زمان نسبت به اين موقعيت زماني شرطي شديم . حالا اگه اشتباه كنيم و به دليلي فكر كنيم غروب پنجشنبه است ، اين اتفاق براي ما نمي افته . شايد وقتي همسرمون شروع به غر زدن ميكنه سريع عصباني ميشيم و عكس العمل تندي نشون ميديم ، چون نسبت به محرك غر زدن همسر ، رفتار خشم در وجود ما شرطي شده . يا موقع امتحان دچار اضطراب ميشيم ، چون اضطراب و استرس در ما نسبت به اين موقعيت شرطي شده . تكنيك شرطي سازي يا انكودينگ در ان ال پي بيان ميكنه ، ما مي تونيم از چنين قابليتي بهره برداري موثر و هدفدار داشته باشيم . به اين شكل كه واكنشها و حالات قدرتمند و متعالي رو در وجودمون نسبت به محركهايي خاص شرطي كنيم . خودمونو  طوري شرطي كنيم كه مثلاً وقتي قراره در جمعي سخنراني كنيم يا تو جلسه مهمي شركت كنيم سرشار از احساس قدرت و اعتماد به نفس بشيم . يا وقتي با بداخلاقي همسر مواجه ميشيم ، احساس نشاط و آرامش ما رو تسخير كرده باشه . تكنيك شرطي سازي ، مستلزم رعايت مراحل و شرايط تكنيكي خاصي هست كه در دوره هاي ان ال پي پيشرفته ، به طور مفصل بهش اشاره خواهم كرد . اما ان ال پي يك قابليت ديگه رو هم در فرآيند شرطي سازي در معرض استفاده قرار ميده و اون اينه كه با روشهايي موثر راهكارهايي رو نشونمون ميده كه چطور به ساختار نرم افزارهاي شرطي شده مخرب و مزاحم و بازدارنده حمله كنيم ، اونها رو تضعيف كنيم و بتونيم نرم افزارهاي جديد و موثرتري رو جايگزين كنيم كه اين تكنيكهاي پيشرفته هم در دوره هاي بعدي ارائه خواهند شد .

 

تكنيك ترجيح حواس : افراد در كيفيت استفاده از حواس پنجگانه با هم متفاوتند و تمركز استفاده آنها از برخي حواس بيشتر از ساير حواس مي باشد . با تحليل و شناخت كيفيت ترجيح حواس در افراد مي توان به كانالهاي ارتباطي ايشان پي برد و بر پايه اين شناخت فرآيند برقراري ارتباطي موثرتر و كارآمدتر ، ‌مخصوص به هر فرد را طراحي كرد .

بعضي از افراد بيشتر بصري هستند به اين معني كه ابزار حس بينايي ، در مقايسه  با ساير حواس اونها قويتر و  موثرتر كار مي كنه . اون اطلاعاتي رو كه به شكل ديتاهاي تصويري دريافت مي‌كنند ، بهتر درك مي كنند و تو ذهنشون تاثيرگذارتر از اطلاعات شنيدني يا لمس كردني هست. بعضي بيشتر سمعي هستند ، يعني كدهايي شنوايي در اونها تاثير عميق و نيرومندتري داره و اونچه رو مي شنوند بهتر مي فهمند و درك مي كنند . به همين ترتيب كانالهاي حسي افراد شدت و ضعف داره و در مقام مقايسه با همديگه ، متفاوته . ان ال پي از اين تفاوتها به نحوي موثر بهره‌برداري ميكنه و با ارزيابي دقيق و تحليل ترجيح حواس افراد با استفاده از روشها و تكنيكهاي خاص راه برقراري ارتباط موثرتر و كارآمدتر رو نشون ميده . مثلاً اگه به يه آدم بصري مفهومي يا موضوعي يا احساسي رو نشون بدي و به نوعي براش تصوير كني خيلي سريعتر و عميق تر منظورتو ميگيره تا اينكه براش تعريف كني و توضيح بدي و اين قضيه براي يه آدم سمعي كاملاً برعكسه . اجازه بديد ساختار اين تحليلها و روشها رو واگذار كنم به دوره هاي پيشرفته تر و تخصصي تر ان ال پي .

تكنيك سوئيچ يا درمان سريع هراس : در اين روش پيشرفته ، با استفاده از دگرگوني در كيفيت درك ذهني يك فرد از يك واقعيت مي توان با تكنيكهايي سريع و كارآمد به رفع احساسات ناهنجار نظير اضطراب و هراس پرداخت .

 

تكنيك گام برداشتن در آينده :‌ در اين فرآيند فرد انجام كاري در آينده را به منظور ارزيابي نتايج احتمالي به طور دقيق و شفاف تصور مي نمايد . اين تكنيك روشي موثر در بهبود راندمان تصميم‌گيري و انتخابهاي برتر به شمار رفته و با بازسازي شرايط تخميني مي تواند ، پيش بيني  موثري از پيامدهاي آتي داشته باشه . مبناي اجراي اين تكنيك بهره گيري از تجسم خلاق مي‌باشد.

برای دریافت ایمیل های هفتگی و ماهیانه ما ثبت نام نمایید

17665 Leslie St., Suite 37B

Newmarket, ON, L3Y 3E3

​​Tel: 416 227 1815

Fax: 647 696 9618

E-mail:  info@SimpleAdvice.ca

 

© 2006 by Simple Advice Counseling Centre. All Rights Reserved.

bottom of page